دمکراسی را موفقترین ایده سیاسی در قرن بیستم میدانند اما چه شده که این روش حکومتی هم به مشکل خورده است و پایههای آن لرزان بهنظر میرسد؟
دلیل محبوبیت دمکراسی مشخص است. کشورهای دارای دولتهای برآمده از رای مردم بهصورت میانگین وضع اقتصادی بهتری دارند، کمتر احتمال دارد درگیر جنگ و درگیری شوند و سابقه بهتری در مبارزه با فساد دولتی در آنها دیده میشود. شاید بهصورت خلاصهتر دمکراسیها به افراد اجازه میداد که حرفهاشان را با رأی خود بزنند و برای آینده خودشان و خانوادهشان برنامهریزی کنند. اما نگاهی به تحولات کشورها در سالهای اخیر نشان میدهد که گویی این الگو با چالش روبهرو شدهاست. دولتهای منتخب دمکراتیک در چندین کشور با اعتراض مردمی روبهرو شدهاندو قبل از به پایان رساندن دوره کاریشان از کار برکنار شدهاند.
این سرنگونی دولتها با اعتراض خیابانی که از سوی برخی کشورهای دیگر حمایت میشود دارد به الگو تبدیل میشود.در این کشورها، حتی بعد از روی کارآمدن دولت جدید هم شرایط اقتصادی و امنیتی به بدی گذشته یا حتی بدتر از آن است. مشکل دیگر این است که آنها که در انتخابات پیروز شدهاند و پس از مدتی با درگیری و زور از قدرت کنار رفتهاند حق خود میدانند که برای بازگشت به کرسیشان عمل مشابهی را نسبت به معترضان دیروز و سران امروز انجام دهند. در مواردی رهبران اقتدارگرا از قدرت برکنار شدهاند که مسئلهای خوشحالکننده است اما مخالفانی که به قدرت رسیدهاند هم نتوانستهاند نظامی دمکراتیک را تاسیس کنند و پیش ببرند. در نیمه دوم قرن بیستم دمکراسی راه خود را حتی به کشورهایی که شرایط بحرانی داشتند باز کرد. در آلمان که زیر سایه نازیها بود، در هند که بیشترین جمعیت فقیر دنیا را دارد و در دهه۹۰ میلادی با کنار گذاشتن رژیم آپارتاید و به قدرت رسیدن نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی. بیرون آمدن از زیر سلطه استعمار، دمکراسیهای جدیدی را در آسیا و آفریقا پدید آورد و اقتدارگراها مجبور شدند در مقابل قدرت دمکراسی از صحنه کنار بروند. با این روند بیشتر مردم جهان میتوانستند در انتخاباتی آزاد در مورد کشورشان به جای افراد تصمیم بگیرند. اکنون اما این روند در حال معکوس شدن است.
برای توجیه این روند دلایل مختلفی اشاره شده که مهمترین آنها اوضاع بد اقتصادی، رشد چین و شبکههای اجتماعی است. درواقع شبکههای اجتماعی در سالهای گذشته باعث شد تا معترضان خیلی سریعتر خود را سازماندهی کنند و چین نظامی کمونیستی رشد اقتصادی بهتر از دمکراسیها دارد.
از کیف تا قاهره
ماجرای اوکراین دیگر حالا در دنیا زبانزد است. معترضان پس از امضا نشدن یک توافقنامه تجارت آزاد از سوی دولت یانوکوویچ با اتحادیه اروپا به خیابانها ریختند و با پشتیبانی غربیها درنهایت آنقدر خشونتها بالا گرفت و ساختمانها در آتش ناآرامی سوخت که رئیسجمهور مجبور به فرار از کیف شد. حالا مخالفان گذشته قدرت را در دست گرفتهاند اما اوضاع اقتصادی بهتر نشده و حتی بدتر از گذشته شده است. در مصر زمانی که با اعتراضهای مردمی، حسنی مبارک، با همه مشخصات یک دیکتاتور از قدرت برکنار شد خیلیها امیدوار بودند که مسیر دمکراسی در این کشور سریع پیش رود و کشورهای عربی دیگر هم مسیری مشابه را ادامه دهند. انتخابات برگزار شد و محمد مرسی به قدرت رسید هرچند اکثریت مطلقی نداشت. تنها یک سال بعد از در اختیار گرفتن قدرت اما نظامیان مصر با تظاهرات مخالفان او را از قدرت برکنار کردند. مرسی به همراه همراهانش به زندان افتاد تا عملاً حرکت در خلاف جهت دمکراسی رقم بخورد. هر چند همه اشتباههای راهبردی مرسی را میدانند اما او رئیسجمهوری بود که با انتخابات در میان مطالبات حداکثری پس از انقلاب به قدرت رسیده بود و اگر حتی قرار بود از قدرت برکنار شود این اقدام نه با نیروی نظامی که با سازوکارهای دمکراسی باید صورت میگرفت.
چالش دمکراسی در اروپا
بحران اقتصادی سالهای اخیر جهان را یکی از دلایل حرکت معکوس در مسیر دمکراسی میدانند که به خوبی ماجرای آن در آتن قابل مشاهده است. در سال2007 اعتراضها در یونان بهخاطر شرایط اقتصادی آنقدر شدت گرفت و خشونتها بهقدری زیاد شد که دیگر دولت قادر به ادامه فعالیت نبود. معترضان ساختمانهای دولتی ازجمله پارلمان را به آتش کشیدند تا در میان مشکلات اقتصادی این کشور در میان شعلههای اعتراض هم گرفتار شود. طرح ریاضت سخت اقتصادی در میان بحران همهچیز را خراب کرد تا اروپا هم از روند چالش جهانی علیه دمکراسی در امان نباشد.
در ترکیه که قصد داشت خود را الگوی دولت اسلامگرا برای جهان معرفی کند حالا رجب طیب اردوغان با اعتراضهای مختلف، اتهامهای فساد مالی و اقتدارگرایی مواجه است. در تایلند، بنگلادش و کامبوج هم مخالفان به خیابانها آمدند یا انتخابات را تحریم کردند و یا نتایج آن را قبول نداشتند.
جان آدامز، دومین رئیسجمهور آمریکا زمانی گفته بود که دمکراسی زیاد دوام ندارد و آخرش خودش را به قتل میرساند. هیچکس در دنیا این حرف را حالا قبول ندارد. نظامهای مبتنی بر رای مردم مانند یک موجود زنده هستند که نیازی بهخودکشی ندارند؛ نفس میکشند و پویا هستند. دمکراسی در جوانی نیاز به تربیت و بارآوردن دارد و در قرن بیست و یک با رسیدن به بلوغ مراقبت لازم را میخواهد.